تحیر از تلگراف
ابوالحسنخان ایلچی قبل از ورود به انگلستان، هنگامی که سوار کشتی است، برای اولین بار با آشنا میشود، البته کارکردش را باور نمیکند؛ خود اینگونه نقل میکند: «به من گفتند روزی که هوا صاف باشد خبر ورود کشتی از هر بندری به پلیموت و از آنجا تا به دارالخلافة لندن در بیست و پنج دقیقه میرسد. من از این سخن متحیر شده، گفتم سخن اغراق و دروغ در فرنگ کسی نشنیده است؛ چگونه میتواند شد که سیصد مایل مسافت بعیدی را که میگویند، در اندک زمانی خبر به دارالخلافة لندن خواهد رسید.»
زنان دکاندار
یکی از مظاهر جدید زندگی غربی که ابوالحسنخان ایلچی به هنگام ورود به انگلیس میبیند و از آن تعجب میکند، زنانی است که مانند مردان دکه و دکانی دارند و مشغول کسب و کار هستند. او این موضوع را اینگونه نقل میکند: «قضا را در آن لنگرگاه کشتیهای بزرگ و کوچک که تمامی لنگر افکند بودند و زنان ایشان هر یک به سامان دکانی فرو چیده از هر نوع جنسی میفروختند و در معامله کردن صحبتهای شیرین از نسوان فرنگ استنباط نمودم که خالی از حیرت نبود.»
حیرت سفیر از آگاهی انگلیسیها از تاریخ ایران
در حالی که سفیر ایران از سفر به انگلیس متحیر شده و حیرتنامه نوشته است، با افرادی دیدار میکند که تاریخ ایران را حتی بهتر از خود او میدانند و او را دوباره حیرتزده میکنند. خود او موضوع را اینگونه نقل میکند: « {در مهمانخانه بودیم که} صبح میهماندار باتفاق لرد بشمنث که در ملک هند به شرخان شور مشهور است و مدتی کلنل ژنرال لفتنن هندوستان و فرمانفرمای آن دیار بود و از تواریخ استحضار کامل دارد و به زبان فارسی مربوط وارد شده چون در صحبت گشوده شد از آگاهی مشارالیه به حال فضلاء و مشایخ ایران حیرت کردم.»
کاغذی با ارزشتر از زر!
ابوالحسنخان ایلچی در بخشی از سفرنامه از کاغذی میگوید که ارزشش بیشتر از طلا است. او که برای اولین بار اسکناس کاغذی دیده، مینویسد: « یک کاغذ نازکی را چاپ کرده از یک تومان تا هزار تومان و آن چاپ را نوت میگویند و اعتبار نوت بیش از زر رایج است و صبح تا شام محرران که دویست نفر البته میباشند به چاپ کردن آن مشغولند. و آن کاغذ چاپ شده علامتی دارد که تقلب در ساختن آن کمال اشکال دارد. بلکه شبه آن، مانند ذات خالق بیچون و چند محال است و آن کاغذ بهتر از زر رایج مرغوب سلیقة تجار آن دیار است.»