کد خبر: ۱۳۰

تور دوچرخه سواری تایلند

ماساژ تایلندی شامل ضربه زدن، فشار دادن و پیچاندن می شود و هنگامی که فریاد "آخ" (Ouch) شما به هوا می رود، همانند واژه‌ای تایلندی به معنای "لطفا ادامه دهید" به نظر می رسد!

(118سفر)- به همراه جیمز تصمیم گرفته بودیم تا تعطیلات تابستانی خود را به تور دوچرخه ‌سواری در کشورهای جنوب شرق آسیا اختصاص دهیم. تایلند با جاذبه های مختلف خود نقطه شروع تور ما بود. به واقع، دوچرخه سواری در خیابان های شلوغ بانکوک و در امتداد اسکله هایی که کارگران مشغول ساختن قایق از چوب و برگ درختان موز و نخل بودند، تجربه ای فراموش نشدنی بود. همچنین عبور از تفریحگاه های ساحلی زیبای این کشور، لذت تور ما را دو چندان کرد.  

بانکوک

پس از آنکه در هتل دوش گرفتم به همراه جیمز شروع به گردش و پیاده‌روی در بانکوک کردیم. این در شرایطی بود که به واسطه خروجی اگزوز خودروها، بوی فوق العاده‌ای که از دکه های فروش غذا به مشام می رسید، سر و صدای ترافیک و مکان ها دیدنی حواس مختلف ما تحریک شده بودند.
اگرچه احساس ناخوشایندی در ریه هایمان داشتیم، اما جاذبه های بانکوک موجب می شد تا این شرایط آزاردهنده را فراموش کنیم. نکته ای که در خیابان های بانکوک نظرمان را جلب کرد، جسارت برخی موتورسواران بود که حتا از میان دو اتوبوس نیز عبور می کردند. گویا احترام به قوانین راهنمایی و رانندگی برای بسیاری از رانندگان تایلندی بی معنا بود. این خصوصیت اخلاقی آنها با ویژگی های دیگری مانند خونگرمی و رفتار دوستانه در برخوردهای رو در رو، کاملا متضاد بود.  

قصری از چوب درخت ساج که در آن رقص های سنتی اجرا می شد و مجموعه معبدی با مجسمه 30 متری بودا، مکان هایی بودند که از آنها بازدید کردیم. این معبد، مکانی مقدس برای بودایی ها محسوب شده و گردشگران بسیاری از آن بازدید می کردند.

بیرون از معبد با محیطی شلوغ مواجه بودیم، اما در داخل، آرامش کامل حکمفرما بود. افزون بر اماکن مذهبی، مدرسه ای نیز در این معبد وجود داشت که کودکان با اونیفورم در آن حضور داشتند. هنگام حضور ما، کلاس موسیقی در حال برگزاری بود و کودکان در آن نحوه نواختن "درام" و "گاملان" را آموزش می دیدند. کمی آن طرف‌تر نیز کلاس آموزش رقص در حال برگزاری بود.

روز بعد، بار دیگر با دوچرخه هایمان روانه شهر شده و از خیابان هایی کوچک که در آنها مغازه ها و کسب و کارهای مختلف حضور داشتند، عبور کردیم. در نزدیکی رودخانه، از بازار سرپوشیده سبزیجات بانکوک بازدید کردیم. تنوع رنگ محصولات در این بازار چشم هایمان را مجذوب خود کرده بود. با توجه به آنکه دوچرخه های گران قیمتی به همراه داشتیم، اکثر حاضرین در این مکان، قیمت آنها را می پرسیدند.

پراچواپ خیری خان

چهار روز از سفر ما در بانکوک می گذشت. دوچرخه هایمان را در یک خودرو ون قرار داده و به سوی شهر "پتبوری" که در 140 کیلومتری بانکوک قرار داشت، حرکت کردیم. بزرگراه های بسیاری در مسیر ما قرار داشت، اما خوشبختانه جاده های فرعی و محلی نیز در دسترس بوده و بیش از پیش می توانستیم از زیبایی های طبیعی تایلند لذت ببریم.

در طول مسیر، صحنه هایی مانند وانت ها و کامیون هایی که افراد بسیاری در قسمت بار آنها نشسته بودند، نظرمان را جلب کرد. بسیاری برای ما بوق می زدند و دست تکان می دادند.
شب را در شهر "هوا هین" گذراندیم. این شهر بین یک تفریحگاه ساحلی و پارکی زیبا و تفریحی قرار داشت. به واقع، مکان زیبا و فوق العاده‌ای بود. مغازه های بسیاری در این شهر به فروش سوغاتی و صنایع دستی مانند چوب های کنده‌کاری شده و پوشاک مشغول بودند.

روز بعد، در "پارک ملی خائو سام روی" شروع به دوچرخه سواری کردیم. اما امکان شنا در ساحل هوا هین به دلیل وجود عروس های دریایی چندان مهیا نبود. پس از آن، با دوچرخه‌هایمان راهی "پراچواپ خیری خان" شدیم. بیرون از این روستا یک اسکله وجود داشت. در آن همانند بسیاری از اسکله های تایلند، کارگران مشغول ساختن قایق های ماهیگیری بودند که طول آنها حدود 15 متر بود. این قایق ها کاملا دست ساز بودند. به نظر می رسید که کارگران تایلندی در زمان متوقف شده و از فناوری های روز دنیا به دور بودند.

سفر خود را از بانکوک به سوی جنوب تایلند ادامه داده و به "پوکت" که یکی از مشهورترین تفریحگاه های این کشور در شهر "پانگ انگا" بود، نزدیک می شدیم.  مناظر و چشم اندازهای طبیعی نیز به تدریج در حال تغییر بوده و از مزارع موز و نخل به طبیعت وحشی تایلند وارد می شدیم. درختان و بوته های ناآشنای بسیاری در مسیرمان بود، اما رطوبت و سبز بودن، دو ویژگی مشترک همه آنها بودند.  

به رغم تغییر شرایط محیطی، مردم و شیوه زندگی آنها تغییر چندانی نمی کرد. شهرها شلوغ و پر سر و صدا بودند. رستوران های کوچک، دکه های غذای خیابانی، مغازه ها و کامیون ها نیز جز جدایی ناپذیر آنها بودند. خارج از مرکز روستاها و شهرها نیز تقریبا با چشم اندازهای مشابهی مواجه می شدیم؛ خانه هایی ساده که معمولا از چوب یا بامبو و به ندرت بتن ساخته شده و کودکان، مرغ و خروس ها و سگ ها در حیاط آنها حضور داشتند.

البته سگ ها برای ما چندان جذاب نبودند زیرا در چند مورد تعقیبمان کردند. بدون در نظر گرفتن مصالح به کار رفته در ساخت خانه ها و یا سگ های عصبانی، رفتار دوستانه مردم همانند دیگر نقاط تایلند بود. در واقع، می توانم بگویم بخش خسته کننده سفرمان، دست تکان دادن و پاسخ به سلام آنها بود!

تفریحگاه های ساحلی

غذاهای تایلندی فوق العاده بودند. به دلیل آنکه صبح زود حرکت خود را آغاز می کردیم، فرصت داشتیم تا در طول مسیر صبحانه بخوریم. هنگامی که برای نخستین بار وارد تایلند شدیم، جرات خرید غذا از دکه های داخل شهرها و یا کنار جاده ها را نداشتیم، اما به تدریج این شرایط تغییر کرد. تقریبا هر چیز جدیدی را امتحان می کردیم و در اکثر مواقع نیز مزه آنها با ذائقه ما سازگار بود.

یکی دیگر از مکان های مورد علاقه ما در تایلند تفریحگاه های ساحلی این کشور بود. حضور چشمگیر گردشگران در این مناطق موجب می شد تا شناسایی مردم محلی دشوار شود! در طول مسیر سفرمان، بوسیله قایق از "کرابی" به سوی جزیره "کو لانتا" حرکت کردیم. گردشگران اندکی روی قایق بودند. اکثر آنها کوله پشتی داشته و دو نفر نیز مانند ما با دوچرخه هایشان به تعطیلات آمده بودند. این جزیره نیز تفریحگاهی دیگر برای غربی ها بود. شن های سفید، آب های نیلگون و آفتابی درخشان، لحظات به یاد ماندنی را برای ما رقم زد.

افزایش تعداد مساجد

اسلام یکی از ادیان مهم در تایلند محسوب می شود که به تدریج در حال گسترش است. این به معنای کاهش ساخت معابد و افزایش ساخت مساجد است. طی مدت اقامتمان در "ترانگ"، شرایط آب و هوایی نیز تغییر کرده و دو روز بود که باران می بارید. دخترهای مسلمان که روسری به سر داشتند نیز همانند دیگر تایلندی ها، هنگام مواجه با ما مودبانه سلام می کردند و رفتاری دوستانه داشتند.

طی یکی از روزهای حضورمان در ترانگ، شاهد چهار مراسم تدفین بودیم. در یکی از آنها، تابوتی زیر یک سایبان قرار گرفته و با گل و پارچه تزیین شده بود. به نظر ما یک مهمانی در آن مکان جریان داشت زیرا در اطراف تابوت میز و صندلی چیده شده و نوشیدنی و غذا نیز سرو می شد. فضای حاکم بر آن مجلس اصلا ناراحت کننده نبود. حتا آتش بازی نیز انجام شد. بر خلاف سایر نقاط جهان، به نظر می رسید برای مردم این منطقه، مرگ موضوع بدی محسوب نمی شد.   

شهر "ساتون" مکانی بود که آخرین روزهای سفرمان در آن سپری شد. طی یکی از روزهای حضورمان در این شهر، جشنواره "ضد مواد مخدر و ضد ایدز" برگزار شد. کودکان از سه مدرسه مختلف (سه نوع مختلف اونیفورم به تن داشتند) با پلاکاردهایی که در دست داشتند، رژه می رفتند. پس از آن، هنرمندان محلی به اجرای برنامه های مختلف پرداختند.
روز آخر حضورمان در شهر ساتون هوا فوق العاده گرم شده بود. از این رو، در هتل مانده و تصمیم گرفتیم تا ماساژ تایلندی را نیز امتحان کنیم. اگر گمان می کنید پس از نوازشی یک ساعته به آرامش رسیدیم، کاملا در اشتباه هستید. ماساژ تایلندی شامل ضربه زدن، فشار دادن و پیچاندن می شود و هنگامی که فریاد "آخ" (Ouch ) شما به هوا می رود، همانند واژه‌ای تایلندی به معنای "لطفا ادامه دهید" به نظر می رسد!
برچسب ها: ، ، ، ، ، ،
Chaptcha
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد