رعایت استانداردهای محیط کار نیز کاملا بی اهمیت به نظر می رسید. پرداخت کننده های آهن را مشاهده کردم که بدون محافظ چشم در حال انجام وظایف خطرناک خود بودند. مغازه هایی نیز تنها به فروش نردبان مشغول بودند. همچنین، در برخی خیابان های محله چینی ها فروش جواهرات طلا انجام می شد.
پس از استراحتی چند ساعته در هتل، برای بازدید از قصر سلطنتی یک تاکسی کرایه کردم. تاکسی یکی از بهترین گزینه های حمل و نقل در بانکوک محسوب شده و همگی آنها به تاکسی متر مجهز هستند. البته پس از سوار شدن باید از روشن کردن تاکسی متر توسط راننده اطمینان حاصل کنید. در غیر این صورت باید برای تعیین هزینه سفر به بحث با راننده بپردازید.
به دلیل آنکه راننده مقصد را اشتباه متوجه شده بود، من را روبروی "موزه ملی" پیاده کرد. اما خوشبختانه برج های قصر سلطنتی از میان درختان قابل مشاهده بود و به سوی آن حرکت کردم. در طی مسیر، چند قطره باران فرو ریخت، اما اندکی بعد شاهد چنان بارش سیل آسایی بودم که برای فرار از آن زیر سایبان یک مغازه پناه گرفتم.
پس از اتمام بارش باران، بار دیگر به سوی قصر سلطنتی حرکت کردم. این مکان نماد شکوه و تجمل تایلند در گذشته محسوب می شود. مقادیر زیادی طلا و دکورهایی زیبا در آن به کار رفته بود. همانند دیگر نقاط بانکوک، مجسمه های زیادی از بودا در این مکان قرار داشتند.
بنابر مقررات حاکم بر قصر، زانوهای بازدیدکنندگان باید پوشیده باشد و از این رو، نگهبانان اجازه ورود من با شلوارک را ندادند. خوشبختانه در کولهپشتیم یک شلوار بَگی به همراه داشتم. همچنین، پیش از ورود به قصر باید کفش های خود را در می آوردم. افزون بر این، نباید پاشنه پاهایم به سوی مجسمه بودا قرار می گرفت زیرا این مساله توهینی بزرگ در تایلند محسوب می شود. گفته می شود، "چِدی" که شبیه یک بستنی قیفی وارونه بود، حاوی یک تکه از استخوان سینه بودا است.
کانال های بانکوک
معابدی که توسط مردم ساخته شده اند، عمومی هستند. اگر یک سنگ در ورودی معبد قرار داشته باشد، آن مکان توسط مردم ساخته شده و اگر دو سنگ قرار داشته باشد، آن معبد توسط پادشاه ساخته شده است. پس از بازگشت به مرکز بانکوک قصد داشتم تا از مجسمه بودای خوابیده بازدید کنم، اما این مکان روزهای یکشنبه تعطیل بود.
در عوض، از معبد "کوه طلا" بازدید کردم. این معبد همانگونه که از نام آن مشخص است بر بالای کوه ساخته شده و راه دسترسی به آن یک پلکان طولانی بود. در داخل معبد زائرین ابتدا عود روشن کرده و سپس دعا می خواندند.
آیوتایا
در گذشته آیوتایا پایتخت "سیام" باستان بوده است. ویرانه های جالب توجه معابدی از آن دوران، در این منطقه باقی مانده است. همچنین، با قایق دم دراز سفری روی رودخانه آیوتایا داشتم که نیمی از مسیر را گرفتار باران ها و رعد و برق های مناطق استوایی بودم. پس از پایان بارش باران، دیگر زمان چندانی برای من باقی نمانده بود زیرا با قطار شب به سوی "چیانگ مای" حرکت می کردم.
چیانگ مای
پس از استراحت در هتل، مدتی در چیانگ مای پیاده روی کردم. پس از مدتی با یک راننده تاکسی مواجه شدم که پیشنهاد بازدید از مناطق دیدنی شهر با هزینه ای اندک را به من داد. پیشنهاد وی را پذیرفتم. نخستین مکان معبدی تا حدی ویران بود که نام آن را به خاطر نمی آورم. گنبد این معبد فرو ریخته بود، اما بخش های دیگر آن دست نخورده باقی مانده بودند.
مقصد بعدی، کارگاه تولید چترهای دست ساز بود. در کنار آن، مغازه ای به فروش انواع مختلف چترهای تولیدی کارگاه مشغول بود. مقصد بعدی نیز یک کارخانه تولید ابریشم بود. چگونگی جوشاندن پیله های ابریشم در آب و تهیه نخ از آنها را مشاهده کردم. در یکی از بخش های کارخانه شش کارگز زن مشغول بافتن پارچه های ابریشمی بودند. هنگامی که به راننده گفتم دیگر قصد بازدید از مکان های این چنینی را ندارم، حقیقت ماجرا مشخص شده و آن پرداخت کمیسیون به مکان هایی بود که از آنها بازدید کرده بودم.
صبح روز بعد، با اتوبوس محلی به "هان دونگ" رفتم. این روستا به دلیل عرضه چوب های کنده کاری شده، مشهور است. برخی از این محصولات به واقع نمونه های فوق العاده ای بودند که توجه هر گردشگری را به خود جلب می کرد. همچنین، از "دوی سوتپ"، کوهی جنگلی که معبدی زیبا در ارتفاع هزار و 600 متری آن قرار داشت، بازدید کردم. برای دسترسی به این امکان، دو گزینه پلکان و تله کابین وجود داشت. صدای ناقوس های معبد که توسط بازدیدکنندگان به صدا در می آمد، از دور دست شنیده می شد. این معبد چشم اندازی زیبا به جاذبه های طبیعی اطراف داشت.
بازار شناور بانکوک
صبح روز بعد، از بازار شناور بانکوک بازدید کردم. این بازار در واقع محل کسب و کار افراد محلی بوده، اما به یکی از جاذبه های گردشگری بانکوک مبدل شده است. مردم محلی روی قایق های خود به عرضه محصولات مختلف به ویژه میوه و سبزیجات می پردازند. از این رو، مکان مناسبی برای آشنایی هرچه بیشتر با فرهنگ و سبک زندگی مردم تایلند محسوب می شود. همچنین دیدن تهیه سوپ نودل روی قایق بسیار سرگرم کننده بود.
پل و رودخانه کوای
در آنجا سوار قطار شده و از راه آهن بدنام "برمه" عبور کردم. 30 هزار زندانی جنگی از انگلیس، استرالیا و هلند و 100 هزار نفر دیگر از هند، تایلند، سنگاپور و برمه برای احداث این راه آهن در زمان جنگ جهانی کشته شدند. بیش از نیمی از هر دو گروه به دلیل گرسنگی، بیماری های مناطق استوایی، شرایط سخت کار و بدرفتاری ارتش ژاپن جان خود را از دست دادند. قطار از روی پل عبور نکرد زیرا اکنون به مسیری برای عابران پیاده مبدل شده است. پس از پیاده شدن از قطار و هنگام عبور از پل با سوراخ های بزرگی در کناره ها مواجه شدم.
ناخن پاتوم
روز بعد، با اتوبوس محلی به سوی "ناخن پاتوم" حرکت کردم که دارای بزرگترین "چِدی" در تایلند است. در آنجا، حرزی را خریداری کردم که توسط یک بودای زنده تبرک شده بود. آنها راهب هایی هستند که در باور عموم به سطحی رسیده اند که می توانند چرخه تولد، مرگ و تولد مجدد را بشکنند. تقریبا تمامی تایلندی حرزی همانند آن داشتند.
پارک ملی خائو سوک
دستشویی های این مکان در ساحل قرار داشت و از طریق مسیری باریک که با نی های بامبو ساخته شده بود، دسترسی به آنها امکان پذیر بود. این مساله در روشنایی روز مشکلی ایجاد نمی کرد، اما در تاریکی شب فعالیتی سرگرم کننده و هیجان انگیز محسوب می شد.
پوکت
آخرین روزهای سفرم در تایلند را در پوکت سپری کردم. این شبه جزیره یکی از بهترین مکان های جهان برای غواصی است. برای گردش در پوکت، یک موتورگازی کرایه کردم. گردش در طبیعت وحشی این منطقه فوق العاده بود. می توانستم رایحه خاک، گیاهان و غذاهای تایلندی را حس کنم. موتور گازی انتخاب خوبی برای لذت بردن از جاذبه های طبیعی پوکت محسوب می شد.
زمانی که به طور اتفاقی به "پرامتم کیپ" رسیدم، دریافتم که بلندترین پرتگاه تایلند محسوب می شود. این مکان چشم انداز بسیار زیبایی به دریا داشت. همچنین، یک مجسمه بودا که اطراف آن با چند صد فیل سنگی به ارتفاع 5 تا 20 سامتیمتر پوشیده شده بود، در آنجا قرار داشت.
صبح روز بعد، هوا آفتابی بود و به ساحل رفتم. آب شفاف، گرم و تا مسافتی طولانی کم عمق بود. به واقع، مکانی بی نظیر برای شنا کردن و یا تنها شناور شدن در آب بود. پس از بازگشت به ساحل نیز مدتی را با سگی ولگرد که اهلی بود، بازی کردم.