بانکوک
در خبایان های بانکوک نیز ساختمان هایی مدرن و مرتفع نظرم را جلب کردند. افزون بر این موارد، تعداد بسیار زیادی اتوبوس که شخصیت های کارتونی روی آنها نقاشی شده بود، توک توک ها، تاکسی ها، موتور گازی ها و دکه های فروش غذا در هر منطقه از بانکوک قابل مشاهده بودند.
مسافرخانه در خیابان "تانون خائو سان" و در نزدیکی معبد "پو" و "قصر سلطنتی" قرار داشت. خیابان شلوغی بود و در آن رستوران ها، مغازه های مختلف و دکه های غذای خیابانی قرار داشتند. باربرهای بسیاری نیز در آن تردد می کردند. از همان ابتدا به دکه های غذای خیابانی علاقمند شدم زیرا نحوه تهیه غذاهای تایلندی برای من جالب توجه بود. برای خرید آنها تنها کافی بود به مواد مختلف مانند نودل، سبزیجات و سایر مواد مورد علاقهام اشاره کنم.
همچنین، دست فروشان بسیاری در خیابان های بانکوک حضور داشته و هرآنچه را که لازم داشتم می توانستم از آنها خریداری کنم. تقریبا همه جا صدای بلند موزیک به گوش می رسید. تاکسی ها و توک توک ها نیز در انتظار مسافر و گردشگران بودند.
یکی از مکان های زیبایی که در بانکوک از آن بازدید کردم "وات پرا کائو" (معبد بودای زمردین) بود. مجسمه محافظانی عظیم با چهره های شیطانی و "گارود"های اخمو (موجوداتی نیمه عقاب، نیمه انسان) در این معبد قرار داشتند. همچنین، مجسمه های خاکستری از حیوانات و جنگجوها، تزییناتی رنگارنگ روی دیوارها، ستون های طلاکاری شده و حوضچه های آب با گل های نیلوفر، بر زیبایی های این مکان افزوده بودند. روی سقف معبد مجسمه هایی به شکل "چوفا"ها قرار داشت که بدنی از پرنده و سری شاخدار داشتند.
معبد آرون و معبد پو
در معبد پو، مجسمه های بسیار زیادی از بودا در اندازه های مختلف وجود داشت که به دلیل نقاشی معبد برخی از آنها با نایلون پوشانده شده بودند. اما نقطه عطف این مکان مجسمه عظیمی از بودا در حالت خوابیده بود. این مجسمه طلایی به طول 46 متر و ارتفاع 15 متر به شدت من را تحت تاثیر قرار داد. کف پای آن نیز 108 نشانه وجود داشت که معرف سه جهان بود. مرتب صدای سکه هایی را می شنیدم که توسط گردشگران در گلدان های فلزی این معبد ریخته می شد.
از ترانگ به کو انگای (کو های)
پس از گردش چند روزه در بانکوک، با قطار نیمه شب عازم "ترانگ" شدم. این سفری 15 ساعته بود. طی سفر، در قطار نوشیدنی سرد و برنج تند سرو شد. هر زمان که در ایستگاه توقف می کردیم، دستفروشان محلی وارد قطار می شدند و شروع به فروش محصولات مختلف مانند کلوچه های نارگیلی، غذاهای حاضری، میوه، نوشیدنی و ... می کردند. در اوایل مسیر حرکت قطار، تنها محله های زاغه نشین در امتداد راه آهن قابل مشاهده بودند، اما در ادامه، مزارع موز و نخل و شالیزارهای سر سبز چشم انداز غالب شدند.
در ترانگ با یک مینی ون از ایستگاه قطار به اسکله رفتم. جاده شلوغ بود، اما چشم اندازهای سرسبز من را مجذوب خود کرده بود. در دور دست تپه هایی را دیدم که در مه فرو رفته بودند. چندین گاو لاغر نیز در امتداد جاده مشغول چرا بودند. برخی از آنها دارای زائده ای در پشت خود بودند و برخی دیگر شاخ های بسیار بلندی داشتند. همانند دیگر مناطق تایلند، موتورگازی های بسیاری در جاده تردد می کردند که گاهی حتی چهار نفر سوار بر آنها بودند! هیچ کدام از موتورسواران نیز از کلاه ایمنی استفاده نمی کردند.
کو های
در اسکله به همراه چند گردشگر دیگر سوار یک "قایق دم دراز" شدیم تا به جزیره کو های برویم. موتور قایق همانند یک مخلوط کن دستی بزرگ به نظر می رسید که به یک لوله فلزی بلند متصل شده بود. به واسطه هوای گرم و آفتابی، سفر لذت بخشی بود.
در طول مسیر، چندین جزیره کوچک را دیدم که به نظر از جنس سنگ های آهکی بودند. از دور دست، جزیره کو های با ساحلی از شن های سفید که درختان نخل و تپه های سرسبز آن را احاطه کرده بودند، بسیار جذاب به نظر می رسید. چند روز را در این جزیره و در کلبه ای که تنها 30 متر از ساحل فاصله داشت سپری کردم.
آب فیروزه ای آن چندان شفاف نبود، اما در هنگام جزر می توانستم گونه های مختلفی از آبزیان و مرجان ها را مشاهده کنم. در اوایل صبح تعداد زیادی پرنده "منقار شاخی" بر فراز ساحل پرواز می کردند و در میان درختان ناپدید می شدند. عکس گرفتن از آنها بسیار دشوار بود. چند ساعتی را در طول روز صرف گردش در جزیره می کردم. خرچنگ های کوچکی در ساحل بودند که با سرعت زیادی حرکت می کردند.
هیچ میمونی در جزیره کو های نبود، اما گونه های مختلف مار در آن ساکن بودند. حتی یک روز یکی از آنها وارد کلبه من شد. از یکی از افراد محلی درخواست کمک کردم، اما وی به من گفت که این مار سمی نبوده و بی خطر است. از این رو مار را گرفته و در میان بوته های نزدیک ساحل رهایش کردم.
بو سانگ
"بو سانگ" به دهکده چترها مشهور است. مشاهده چگونگی ساخت چتر به دست استادکارانی ماهر از ابتدا تا انتها، تجربه جالب توجه ای بود. در کارگاه های سرپوشیده این دهکده کارگران در محیطی دوستانه مشغول به ساخت چتر در رنگ ها و اندازه های مختلف بودند.
قلمرو پادشاهی ببر در مائه ریم
چیزی حدود یک ساعت را به همراه یک راهنما و یک عکاس حرفه ای در قفس ببری بالغ سپری کردم. تجربه ای بسیار هیجان انگیز بود و از رام بودن این حیوان وحشی متعجب شده بودم. عکس هایی به یادگار و در موقعیت های مختلف با این ببر زیبا گرفتم.
دهکده فیل مائه پینگ
پس از مائه ریم، از "چیانگ مای" به سمت شمال حرکت کردم. ابتدا به دهکده "پای" و سپس "فانگ" رفتم. تقریبا همه چیز از میز و صندلی تا مغازه ها و رستوران های این دهکده ها چوبی بودند. راهنمای من فیلی را برای ادامه مسیر کرایه کرد.
حدود یک ساعت را سوار بر آن بودیم و به آرامی از میان رودخانه و جنگل عبور کردیم. محیط اطراف به واقع زیبا و تماشایی بود و آهنگ کند حرکت موجب ناراحتی من نمی شد. صدای پرندگان از هر سو به گوش می رسید. در برخی کلبه های که در طول مسیر قرار داشتند برای تغذیه فیلمان، بادام زمینی و بامبو خریدیم.
اقلیت های قومی
بین "چیانگ مای" و "مائه هونگ سون"، از دهکده ای کوچک بازدید کردم. البته این مکان بیشتر شبیه غرفه های فروش مجسمه، فرش، جواهر و پوشاک بود. اما نکته ای که نظرم را جلب کرد، زنانی با گردن هایی بلند بود. این حالت به واسطه حلقه هایی که دور گردن خود بسته بودند، شکل گرفته بود. حلقه های سنگین مسی گواهی از گردن هایی بلندتر نسبت به افراد عادی بود. این زنان "پادائونگ" نامیده می شوند، اگرچه خودشان ترجیح می دهند "کایان" نامیده شوند.
آنها حدود دو دهه پیش، از برمه به تایلند گریخته اند. همچنین، زنانی با لاله های گوش کشیده و بلند در این دهکده بودند. این حالت نیز به واسطه حلقه هایی فلزی ایجاد شده بود. زنانی از قبایل دیگر مانند "لیسو" و "لاهو" نیز در اینجا ساکن بودند. با پرداخت پول، چند عکس از آنها گرفتم.
در جاده نونگ خای
برای دسترسی به "نونگ خای" در شمال شرق تایلند باید سفری طولانی با اتوبوس را تجربه می کردم. پایانه های اتوبوس در تایلند همواره پر جنب و جوش بوده و مردم در حالی که غذا یا نوشیدنی می خورند به انتظار اتوبوس خود هستند. دکه های غذای خیابانی نیز از اجزای جدایی ناپذیر پایانه ها هستند. پایانه ای که در آن حضور داشتم، چشم انداز زیبایی به تپه هایی داشت که شالیزارهای برنج آنها را پوشانده بودند. همچنین، بامبوهایی بلند همانند پر پرندگان از میان درختان و بوته ها بیرون زده بودند.
نونگ خای شهری آرام در حاشیه "مکونگ" - رودخانه ای که تایلند را از لائوس جدا می کند - بود. بازار سرپوشیده "تا سادت" از مکان های جالب توجه این شهر بود. محصولات مختلفی از سوغاتی های کوچک تا لوازم الکترونیک و ساعت در آن به فروش می رسیدند.
همچنین، از "سالا کائو کو" که پارکی با مجسمه های مذهبی بود، بازدید کردم. برخی از این مجسه ها تا 20 متر ارتفاع داشتند و همگی تحت نظارت "لاوشان شامان لانگ پو بون لئو سوریرات" ساخته شده اند. در میان آنها مجسمه های با الهام از "بودا"، "شیوا" و "گانش" ساخته شده بودند.
مجسمه ای به شکل "دهان باز" ورودی تونلی بود که به باغی کوچکتر منتهی می شد. در این باغ، مجسمه ای مدور که نشان دهنده چرخه زندگی و مجسمه هایی نمایانگر تولد، بیماری و مرگ قرار داشتند. زیبایی های زمین سبز باغ با حوضی که پر از ماه های مختلف بود و مجسمه بودای نشسته در وسط آن قرار داشت، تکمیل می شد. شام را روی قایقی در رودخانه مکونگ صرف کردم. در طول مسیر از "پل دوستی" به طول یک هزار و 200 متر عبور کردیم و کمی بعد صحنه هایی زیبا از رعد و برق در لائوس را نظاره گر بودم.
پس از یک روز استراحت، توری از دهکده های در امتداد رودخانه مکونگ داشتم. این مسیر از "تا بو ویا سری چیانگ مای" تا "سانگ خوم" را شامل می شد. هر دهکده دارای بلندگوهایی بود که هر صبح و بعد از ظهر سرود ملی تایلند از آنها پخش می شد. همچنین، از این بلندگوها برای خواندن خبرهای محلی توسط رئیس ذهکده استفاده می شد. هر یک از خانه ها دارای ظروف سفالی بسیار بزرگ و دردار برای ذخیره آب آشامیدنی بودند.
در برخی مناطق، جاده تنها 10 متر با رودخانه مکونگ فاصله داشت. جنگل های انبوهی در ساحل لائوس قرار داشتند. در برخی معابد که در طول مسیر تور ما قرار داشتند، راهبانی به ساخت مجسمه های مومی مشغول بودند. حشرات عجیبی مانند هزارپاهای بزرگ را نیز مشاهده کردم. در یکی از معابد، ناقوس بزرگی قرار داشت که سه بار آن را به صدا درآوردم زیرا به باور عموم این کار موجب خوش شانسی می شود.
پارک ملی خائو یای
صبح روز بعد، با یک وانت پیکاپ به پارک ملی "خائو یای" رفتم. در مرکز بازدیدکنندگان این پارک، جوراب های مخصوصی را دریافت کردم که باید روی شلوار بلندم می پوشیدم تا از حملات زالوها در امان باشم. در قسمت عقب خودرو می توانستم بایستم و از این رو، حیوانات مختلفی مانند منقارشاخی ها، مارهای سمی، فیل ها و گونه های مختلفی از میمون ها را مشاهده کردم. اما نقطه عطف این تور مشاهده پلنگی بود که بدون توجه به ما از جاده عبور می کرد. راهنمای من نیز از این مساله هیجان زده شده بود و آن را اتفاقی نادر می دانست.
بر روی برخی درختان آثار پنجه خرس نیز دیده می شد، اما موفق به مشاهده آنها نشدم. در قسمتی از جنگل شاهد رژه مورچه های سرباز بودم که از لانه و لاروهای خود محافظت می کردند. موجودی شبیه هزارپا را نیز مشاهده کردم. هنگامی که این حیوانرا لمس می کردم، همانند یک توپ قهوه ای جمع می شد. درخت های پارک خائو یای بسیار مرتفع بوده و با خزه پوشیده شده بودند. مجموعه ریشه های آنها نیز بسیار در هم پیچیده بود. حتی برخی درختان دور هم تنیده شده و همانند یک درخت به نظر می رسیدند.
راهنما، اطلاعات فراوانی درباره گیاهان و درختان این پارک به من داد و مزه برخی میوه های جنگلی که آشنایی با آنها نداشتم را چشیدم. پارک خائو یای به واقع مکان فوق العاده ای بود. بعد از ظهر همان روز با اتوبوس به بانکوک بازگشتم تا پیش از ترک تایلند، بار دیگر از خیابان های پر جنب و جوش این شهر لذت ببرم.